سال 1979 است و يك مسابقه بستكبال در ورزشگاه برانديس جريان دارد . بازي تيم ما خوب است و دانشجويان دست جمعي آواز ميخوانند كه ” ما نمره ي يك هستيم . ما نمره ي يك هستيم ” موري هم همان نزديكي ها نشسته . از اين آواز تعجب كرده است . يك مرتبه وسط ” ما نمره ي يك هستيم “صدايش را بلند ميكنم و ميگويد : ” مگر نمره ي دو چه عيبي دارد؟”
شاگردها نگاهش ميكنند . آوازشان قطع ميشود و او خندان و فاتحانه مي نشيند.
ميچ البوم .
كتاب 3 شنبه ها با موري
دیدگاهتان را بنویسید