خوب امشب تصميم گرفتم يه دسته بندي جديد اضافه كنم . اول اينكه چيشد اين فكر به ذهنم رسيد!
اگه دنبال كرده باشيد كارهاي من رو ايجاد كننده ي روندي بودم به اسم سخن بزرگان كه كار اين روند و راه اين بود كه بياد و يك جمع آوري بشه از سخن افراد بزرگ جامعه كه اغلب در قديم زندگي ميكردند و ديگه در بين ما نيستند .
معمولا سخنانشون رو اگر با دقت بخونيم حرفهايي از توش در مياد كه ممكنه روزي به دردمون بخوره ! . خلاصه ديشب در خلوتگاه انديشه بودم و با زور داشتم دست و پنجه نرم ميكردم كه به اين نتيجه رسيدم كه همه چيز الزاما نبايد به درد آدم بخوره . ميشه به درد نخوره . لابد ميپرسيد پس چه لزومي بر وجودش هست . اصولا تقابل هاست كه كار رو جالب ميكنه . بالا و پايينهاست كه انگيزه رو تقويت ميكنه . اگر يك خط صاف رو بگيريم و هي ادامه اش بديم بدونه اينكه بدونيم دست اندازي هست كه لذتي نميبريم .
پس بهتره در مقابل سخن بزرگان سخنان نقضي وجود داشته باشه تا كمي تفريح كنيم . دقت كنيد كه 90% اين گفته ها ممكنه عكس سخن بزرگان باشه . پس ميشه همون ادب از كه آموختي از بي ادبان !.
ديگه اين شما و اين دسته بندي جديد من .
هر چه عده مجردين زيادتر گردد,جنايت كمتر خواهد شد ….
من براي شادماني بدنيا آمدم من نيومدن كارهاي بزرگ انجام بدم..
دیدگاهتان را بنویسید