فروغ فرخزاد

«من خواب دیده‌ام که کسی می آید// من خواب یک ستاره قرمز دیده‌ام…// من خواب آن ستاره‌ی قرمز را // وقتی که خواب نبودم دیده‌ام…// و اسمش آن‌چنان‌که مادر// در اول نماز و در آخر نماز صدایش می کند// یاقاضی‌القضات است// یا‌حاجت‌الحاجات است…// و می‌تواند حتی هزار را// بی‌ان‌که کم بیاورد از روی بیست میلیون بردارد…// کسی از آسمان توپ‌خانه در شب آتش‌بازی می‌آید// و سفره را می‌اندازد// و نان را تقسیم می‌کند// و پپسی را تقسیم می‌کند// و باغ ملی را تقسیم می‌کند// و شربت سیاه‌سرفه را تقسیم می‌کند…// و سهم مارا هم می‌دهد// من خواب دیده‌ام…»


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

CAPTCHA