نوشتهشده در آگوست 12, 2009 از حاجیچشم حسود یک چشم من اندر غم دلدار گریست چشم دگرم حسود بود و نگریست چون روز وصال آمد او را بستم گفتم نگریستی نباید نگریست
where are you?you are not!?
are you ok?