طلاق

روی دیوارای خالی — میون نقشای قالی — جای لبخند تو مونده

بعد تو هر چی که دیدم —- تو خواب بچه هامون همه بوی تورو می ده

تو روزای تنهاییشون بعد تو هر جا نشستن همه بوی تورو می ده

قهرمان قصه هاشون —- شادیها و غصه هاشون همه بوی تورو می ده—- همه بوی تورو می ده

روز قهر کردن تو — من موندم و خالی کوچه —– می دیدم که زندگی هیچ و پوچه

به تو گفتیم که بمون —- تا نشی خسته و دلتنگ —– تو زدی به شیشه ی دلهای ما سنگ

گفتی اونروز —- طاقت من دیگه طاقه —– چاره کارم دیگه طلاقه

بچه ها موندنو اون تنهایی خونه ی دیروز — که نداشت — مادر دلسوز

حالا امروز همه رفتن — سرو سامونی گرفتن — ولی ما همو ندیدیم

تو روزای باقی مونده — شدیم از همدیگه رونده — زهر تنهایی چشیدیم

تو جوونیا دویدیم —- چه مصیبتها کشیدیم — تا بهمدیگه رسیدیم

روز عقد منو تو —- ما بودیم و خدا و قرآن —- می دیدم که می رسم با تو به پایان

حالا امروز — ما چراغه دم بادیم — دل به زندگی ندادیم —

حالا ما موندیم یک دفتر پر خاطره و یاد —- که ورق می خوره تو باد


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

4 پاسخ به “طلاق”

  1. سايان نیم‌رخ

    حس چیزم برانگیخته شد حاجی

  2. مهدي206 نیم‌رخ

    این مناسبتش چی بود؟

  3. حاجي نیم‌رخ
    حاجي

    راجب طلاق بود ! مناسبت لازم داره؟

  4. کتی نیم‌رخ
    کتی

    واقعا خیلی مناسبت داشت
    دم اولیه گرم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

CAPTCHA