خوب قبل از اینکه راجب فیلمی حرف بزنم بهتره مواضعم رو راجب فیلم دیدن و انتخاب فیلمها کاملا شفاف بگم.اول از همه اینکه بنده صرفا یک علاقه مند به فیلم هستم . نه فیلم شناسم نه رشته ام اینه و نه حوصله پرداختن زیاد به این مساله رو دارم . صرفا برای تفریح یکی از انتخابهام فیلم دیدنه .
قطعا فیلمهای شاهکار بسیاری در دنیا وجود داره که کسی در شاهکار بودنشون شک نداره . اما اگر من اسمی از این فیلم نمیبرم شاید بیشتر به این منظور باشه که این فیلم با تصورات من از دیدن یک فیلم خوب فاصله داره .
اما فیلم خوب برای شخص من چطور فیلمیه . اولین و مهمترین چیزی که باعث میشه من مشتاق بشم یک فیلم رو ببینم اینه که حرفهایی من دوست دارم زده بشه یا حرفهایی که به دلم میشینه توی اون فیلم ببینم . حالا این حرفها چیاست دیگه به خودم مربوطه !! . پس ممکنه قاطی این فیلمها اثرهای ضعیفی از نظر شما وجود داشته باشه که به نظر من ارزش حداقل یکبار دیدن رو خواهد داشت . دومین عامل برای اینکه من از یک فیلم خوشم بیاد اینه که خلاف و ضدیتی با اعتقادات من تا حد امکان نداشته باشه . ممکنه تو بعضی فیلمهایی که من معرفی میکنم یک سری حرفهایی فیلم زده باشه که واقعا به اعتقادات من نخوره ، اما چون اولویت دوم فیلم دیدن من این قسمته پس میتونه بخشی از فیلمها رو اینجور فیلمها اختصاص بده (حقیقتا الان که دارم مینویسم اصلا نمیدونم کدوم 100 تا فیلم رو قراره معرفی کنم اما به مرور شاید بهش فکر کردم!!) و مورد سوم کیفیت خود فیلم و زیبایی شناسیشه که نسبت به دو تای دیگه درجه اهمیت کمتری داره اما در انتخاب بعضی فیلمها موثر خواهد بود.یک نمونه از این تناقضهای فکری من با بعضی دوستان روشنفکر سینمایی مثلا میتونه این باشه که من پارسال سریال دارا و ندار رو به لحاظ محتوایی پسندیدم اما به لحاظ کیفیت سریالی نپسندیدم . اینجاست که خوب بعضی دوستان ممکنه این حرف رو بزنن که فیلمی که درجه کیفی مناسبی نداشته باشه حرفی که میخواد بزنه چندان مهم نیست.
به اعتقاد من هست و تو این آشفته بازاری که کمتر فیلمی پیدا میشه که جرات بیان یک سری مطالب رو داشته باشه که به حق هستند باید این جور فیلمها رو جدی گرفت و دنبال کرد .
یک مثال خارجیش برای من اینه که ممکنه جنگ ستارگان 3 (اخرین قسمت از کل جنگ ستارگان) به لحاظ زیبایی شناسی و یک فیلم درست حسابی انچنان که باید و شاید فیلم قرص و محکمی نبود . اما وقتی این فیلم حرفهایی میزنه که به دل من میشینه قطعا درجه اهمیتی که براش قائلم به مراتب بیشتر و بیشتر از فیلمی مثل پدرخوانده است.
پس نتیجه اینکه این فیلمها صرفا با سلیقه شخصی معرفی میشند و به اعتقاد من ارزش سینمایی چندانی ممکنه بعضی از مواردش نداشته باشند.
فیلم ها بی هیچ ترتیبی معرفی میشند ، یعنی هیچ تقدم و تاخر و قصدی از آخر و اول گذاشتن یک فیلم در لیست نیست.
1-
(500) Days of Summer (2009)
http://www.imdb.com/title/tt1022603/
اما چرا این فیلم تو لیست من جا داره . به نظرم این فیلم یک حرف کاملا تازه و غیر کلیشه ای از یک داستان عاشقانه داره . اینقدر تازه و عجیبه که کاملا بر خلاف انتظار داستان پیش میره و کسانی که معمولا فیلمهای رومانتیک میبینند به شدت از این فیلم رکب میخورن.حرفی که تو فیلم هست کاملا بر دنیای واقعی منطبقه و همین موردش برای من کافیه تا یکی از 100 فیلم داخل لیستم باشه.
دیدگاهتان را بنویسید