خوب موش كوچولو 1 ساله شد . خيلي دوست داشتم توي خود فروم اين مطلب رو بنويسم اما ترجيح ميدم يك بار از ديد اين وبلاگ به موش كوچولو نگاه كنم . دراولين قدم توضيحي لازمه كه بايد داده بشه . هميشه اسم اين فروم سوال رو پيش مياره براي تازه واردين و هنوز قديمي ها اين قضيه اسم رو خوب به ياد دارند . در بين ادمين ها يه مخالف با اين اسم وجود داشت كه اونم من بودم . دليل من رو ارماني كه متصور بودم توجيه ميكرد . نكته اي كه هميشه تو فروم واضح هست اختلاف عقيده و سليقه در ارمان فروم هست و همين شايد باعث بشه تركيب 2 آرمان اين فروم رو به موفقيت برسونه . ارمان اول ميگفت تحت هر شرايطي خصوصي و بسته . آرمان دوم ميگفت باز و عمومي . يعني اين فروم با 2 آرمان به وجود اومد . خوب آرمان من روي اصل دوم بود . چون هميشه اينطور بوده كه اطلاعات در نهايت در يك زمان محدود اشباع ميشه و اگر اين چرخه دائما حول يه عده بچرخه اخرش حوصله سر بر ميشه .طي اين ارمان اسم موشهاي سياه براي ادمها و حرفه اي هايي كه ميخواستند وارد فروم بشند سنگين و غير قابل هضم بود .در نهايت اسم بلك مايس براي فروم انتخاب شد و بعدها به اين دليل كه فروم قرار بود بعدي از يك كار جمعي باشه به ساب دومين منتقل شد و لقب my blackmice گرفت . روزهاي اول بعد از تاسيس فروم رو من مشهد بودم .اونهايي كه اون اوايل عضو بودند فقط الان خبر دارند كه چه مشكلاتي در همون اوايل براي فروم پيش اومد . همه ميخواستند ادمين باشند در حالي كه هيچ اطلاعايي از اهداف فروم و دلايل تاسيس فروم نداشتند .
روزهاي عجيب و واقعا سختي بود .تصور كنيد شما تا 10 روز قبل تو يه فضاي ديگه هم كلام بودين و يوزر معمولي بودين . بهو شما ميشي ادمين و من ميمونم يوزر . بالانس رفاقتها و انتظارات متقابل يهو دگرگون ميشه . يوزر ميخواد ادمين بشه ادمين ميخواد يوزر بشه و …. . درگيريهاي اون زمان هنوزم كه هنوزه من يكي رو اذيت ميكنه .
اولين ميتينگ فروم تشكيل ميشه و يك همبستگي خيلي ناچيز بين يوزر ها برقرار ميشه . اون رشته نازك كمي پيچيده تر و فشرده تر ميشه و محكمتر از قبل ميشه . حالا يك فروم داريم با كلي مشكلات فني و اينكه يوزر فعال انچناني تو فروم نيست . مديراني انتخاب شدند كه بيشتر به جاي اينكه وقتشون رو روي بخششون بتونند متمركز كنند بايد به فكر مشكلات فني فروم باشند . يه نا اميدي ضعيفي بين مديرها ديده ميشد كه آزار دهنده بود . جالبي قضيه تو اين زمان بيشتر بودن مديرها نسبت به يوزرها بود .
فرومي كه يه شبه تاسيس بشه لايسنس چه ميدونست چيه . بعد از 40 45 روز . فروم به دليل استفاده از وي بي بدون لايسنس ساسپند ميشه و همه چيز معلق رو هوا ميمونه . در گيري براي هماهنگي بين 7 ادمين جهت خريد لايسنس از يك طرف و پاك شدن اطلاعات تو اين 45 روز تاسيس فروم از طرف ديگه باعث شده بود همه چيز بر عليه ما باشه و چرخ به سمت ما نچرخه . از طرف ديگه فشار اعضاي سايت روي ادمين ها بود . خوب حق داشتند تازه به محيطي جديد عادت كرده بودند و يهو ميديدند كه همه چيز نيست شده . واقعا تحمل شنيدن تعنه ها تو اون زمون از فرو كردن خنجر براي من سخت تر و درد اورتر بود .خلاصه شبهاي زيادي گذشت و بالاخره تو يك صبح دل انگيز ماه رمضون علي گفت كه تونتسته اطلاعات رو برگردونه فروم اماده ي بهره برداريه . :http://my.blackmice.com/showthread.php?t=893 . اولين اشك رو واسه اين فروم من اون موقع ريختم . واقعا ديوانه وار خوشحال بودم . هيچيز نميتونست اينقدر خوشحالم كنه . هنوز كه هنوزه خودم رو مديون علي ميدونم .
بازهم گذشت .اوضاع كمي نرمال شده بود . تقريبا ارامش به فروم اومده بود . چندين ميتينگ برگذار شده بود و روز به روز رابطه ها نزديك تر و نزديك تر ميشد . ديگه مثل ساير فروم ها اواتارها و اي دي ها تو فروم حرف نميزدند . ادمها بودند كه حرف ميزدند.شايد به نظر خيلي ها يك ميتينگ بي اهميت بياد. اما همين يك ميتينگ ساده و رودرو شدن چهره ها باهم خيلي خيلي تاثير گذار تر از برخوردهاي پستي باهم بود .اين رشته محكمتر از قبل شد .
تقريبا ميشه گفت از اوايل اسفند فروم در يك تعادل كامل بسر برد و تا مدتها اين تعادل نسبي حفظ شد . تا اينكه به تابستون رسيديم . يك نگراني جديد و ازار دهنده بين ادمينها پيدا شد .هر كسي ميتونست يوزر بسازه و وارد فروم بشه و ارامش فروم رو بهم بزنه . يك طرحي مطرح شد به اين عنوان كه ما هدفمون چيه ؟ يوزر بيشتر ميخوايم يا آراميش بيشتر ؟ . در نهايت اونجا بود كه به اين نتيجه رسيدم كه ما ادمينها تو هر چيزي اختلاف سليقه داشته باشيم در نياز به آرامش باهم همدرديم . البته اين رو هم بگم كه يك فروم هزينه هاي مخصوص به خودش رو داره . از قبيل خريد سيستم مديريت فروم – هاستينگ و دومين كه حداقل بايد از راه تبليغات خود فروم تامين بشه. و تبليغات فروم با يوزر بيشتر رونق ميگيره و نه با آرامش بيشتر . اينجا بود كه آرمانها تركيب شد . اينجا بسته ي عمومي شد . فروم نياز به ارامش داره و ادمين شخص اول تامين ايجاد اين ارامش تو فرومه . در نهايت گفتيم گور پدر رونق فروم و آرامش رو عشق است . همون موقع هم مديراني مخالفت خودشون رو با اين طرح اعلام كردن. طبيعي بود بخشها تازه داشت جون ميگرفت و به بالاترين استانداردها ميرسيد اما راه پيشرفت روتا حدودي با اينكار باريكتر از قبل كرديم . حرف منت گذاشتن نيست . روز اولي كه يوزرهاي قديم پي تي دست به دست هم دادن تا بيمس رو سر پا نگه دارند يك منتي گذاشتن كه شايد هيچ وقت نشه جبرانش كرد .
در نهايت موش ما يكساله شد. الان و در استانه ي يكسالگي فروم به يك خواب 2 3 روزه رفته و سعي ميكنه دوباره شروعي خوب داشته باشه . هر چند كه مشكلات سرور فعلا گريبانگير موش كوچولو هست و فعلا چاره اي جز صبر نداريم . اميدوارم كه بعد از بازيابي نيروي از دست رفته با انرژي بيشتري براي اين موش كوچولو وقت بزارم.هر چند كه فكر ميكنم نزديك به 2300 ساعت انلاين بودن براي يك ادمين مسئول زمان مناسبي باشه . منتها ادعايي نيست و تا جايي كه بشه در خدمت رفقا هستيم . شايد 1 ماه شايد 2 ماه شايد 1 سال شايد 2 سال .. اما تا هر كه من تو اين فروم هستم دوست دارم بعدش هم همين رفقتها پاربجا بمونه . به هر حال اين فروم رفقاتهاي زيادي رو رقم زده كه اميدوارم هميشه پايدار باشه حتي اگر روزي بيمس بدون حاجي شد.
پ.ن : اين نوشته 6 روز قبل نوشته شده بود كه بعد از اين اتفاق اخر مقداري اديت شد .
هميشه موفق باشيد.
دیدگاهتان را بنویسید